انقلابمان

انقلاب ما ، انفجار نور بود ...

انقلابمان

انقلاب ما ، انفجار نور بود ...


انقلاب اسلامی ایران، جریانی منقطع از پیشینه‏ی تاریخی خود نیست، بلکه در اعماق تاریخ اسلام و سیره‏ی امامان شیعه ریشه دارد. حرکت تاریخ، یک حرکت امتدادی و بدونقرینه نیست، بلکه سیری مدور و حلزونی شکل دارد، که هرچند همانند نقطه‏ی قبل نیست، ولی شباهت‏های بسیاری با آن دارد که آن‏ها را در موازات هم قرار می‏دهد. باید گفت تاریخ همواره به نوعی تکرار می‏گردد، ولی در شرایطی متفاوت با پیش. از این رو، فتنه‏هایی که در زمان امام علی علیه‏السلام روی داده‏اند، به گونه‏ای در تاریخ انقلاب اسلامی نیز تکرار شده و می‏شوند. برای شناخت درست این فتنه‏ها و مقابله‏ی اندیشمندانه با آن‏ها، سه جریان ناکثین، قاسطین و مارقین را در دوران حکومت امام علی علیه‏السلام و دوران انقلاب اسلامی بررسی می‏کنیم. البته باید گفت با توجه به پیچیدگی رویدادها و چندلایه بودن آن‏ها، تفکیک کامل و تمایز دقیق جریان‏های مخالف انقلاب، ممکن نیست.



الف ـ ناکثین:

ناکثین کسانی بودند که ابتدا با حضرت علی علیه‏السلام بیعت کردند، ولی پس از پیمان شکنی، با آن حضرت درگیر شدند. آنان بیشتر قدرت‏طلبانی بودند که چون بدان دست نیافتند، علم طغیان بر افراشتند. در انقلاب اسلامی نیز کسانی ابتدا با آن همراهی نشان دادند، اما در میانه‏ی راه به دلایلی خودپسندانه، از انقلاب جدا شدند و به صف مخالفان پیوستند. طلحه و زبیر نیز به همراهی عایشه و مروان حکم، شهر بصره را به آشوب کشاندند و فتنه‏ی مصیبت‏بار جمل را به وجود آوردند. نمونه‏ی کار ناکثان در ابتدای انقلاب، آشوب شهر تبریز و فتنه‏ی حزب خلق مسلمان بود. در زمان حال نیز برخی افراد انقلابی، گفته‏ها و کرده‏های گذشته‏ی خود را از یاد برده یا از آن برگشته‏اند. ویژگی اساسی گروه ناکثین، در گذشته و حال، قدرت‏طلبی، خودبزرگ‏بینی مخالفت با رهبری زمان و ساده‏نگری است.

ب ـ گروه قاسطین:

قاسطین کسانی هستند که از عدالت گریزانند. اسلام را بر زبان می‏رانند، اما بدان اعتقادی ندارند. دنیا آرمان آن‏هاست و خدعه، نیرنگ و مردم فریبی را زیرکی می‏نامند. به احکام دین پای‏بند نیستند، هرچند می‏کوشند خود را متظاهر به آن نشان دهند. مرجعیت دینی وسیاسی پیشوایان دین را نمی‏پذیرند و خود را برتر می‏دانند. در حصار خودخواهی گرفتارند و اسلام را تا آن‏جا می‏پذیرند که موافق میل‏شان باشد. از دین اطلاعی ندارند، ولی خود را مفسر و تحلیل‏گر دینی معرفی می‏کنند. امام علی علیه‏السلامویژگی‏های این گروه فتنه‏انگیز را در سخنی زیبا چنین بیان می‏کنند:
فَیَا عَجَبا وَ مَالِی لاَاَعْجَبُ مِنْ خَطَأ هَذِهِ الْفِرَقِ عَلَی اخْتِلافِ حُجَجِها فِی دِیِنَها، لایَقْتَصّونَ اَثَر نَبِیٍّ وَلاَیَقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصیٍّ وَ لاَیُؤمِنُونَ بِغَیبٍ وَلایَعِفُّونَ عَن عَیبٍ. یَعْمَلُونَ فی الشُّبَهاتِ وَ یَسیرونَ فی الشَّهواتِ الْمَعْرُوفُ فِیهِمْ مَا عَرِفُوا وَالْمُنْکَرُ عِنْدَهُمْ مَا اَنْکَرُوا مَفْزَعُهُم فِی الْمُعْضِلاَتِ اِلَی اَنفُسِهِمْ وَ تَعْوِیلُهُمْ فِی الْمُهِمّاتِ عَلَی ارائِهِمْ کَانَّ کُلَّ امْرِی‏ءٍ مِنْهُمْ اِمَامُ نَفْسِهِ، قَدْ اَخَذَ مِنْهَا فِیَما یَرَی بِعُریً ثِقَاتٍ وَ اَسْبَابٍ مُحْکَمَاتٍ.
در شگفتم و چرا در شگفت نباشم از خطاهای این فرقه‏های گوناگون که هر یک را هم در دین خود، حجت و دلیلی دیگر است. از هیچ پیامبری پیروی نمی‏کنند و به هیچ وصیّ پیامبری اقتدا نمی‏نمایند و به غیب ایمان ندارند و از عیب نمی‏پرهیزند. اعمال‏شان شبهت‏آمیز است و در مسیر امیال و هواهای نفسانی، گام برمی‏دارند. هرچه را خود پسندد، نیکش دارند و هرچه را ناخوش دارند، منکر شمارند. در مشکلات، به افکار و اندیشه‏های خود پناه می‏برند و در مبهمات به آرای خود تکیه دارند. گویی هریک از آنان، خود پیشوای خود است و چنان پندارد که خود محکم‏ترین دستگیره‏ها و استوارترین وسیله‏هاست.1
در جریان انقلاب اسلامی، نیز چنین افرادی بیشترین ضربه را بر انقلاب وارد ساختند. سازمان‏های کوچک و بزرگ کمونیستی، مارکسیستی، ملی‏گرا و روشن‏فکری را می‏توان در شمار این گروه دانست. غایله‏ی کردستان، سیستان و بلوچستان، ترکمن‏صحرا و خوزستان را نیز می‏توان از همین زاویه ارزیابی کرد. یکی از ویژگی‏های اصلی این طیف، فرصت‏طلبیاست. در تاریخ اسلام، امویان نمونه‏ی برجسته‏ی فرصت‏طلبی هستند. ابوسفیان چند ساعتی مانده به فتح مکه، اسلام آورد. معاویه با تعلل خود، زمینه‏ساز قتل عثمان گردید و آن‏گاه که او کشته شد، با نیرنگ و فریب، پیراهن خونین او را دستمایه‏ی تفرقه و مخالفت ساخت. در تاریخ انقلاب نیز بیشتر گروه‏های سیاسی از چنین پایگاهی با انقلاب برخورد کردند. آنان که کمترین نقش را در بسیج ملت و مبارزه‏ی مردم داشتند، خواهان بیشترین سهم و میراث بودند. امام خمینی رحمه‏الله درباره‏ی فرصت‏طلبی این جریان‏ها می‏فرماید:
ممکن است خودشان را داخل جریان‏ها کنند که بعد بهره‏برداری کنند. چنان‏چه می‏بینید الان همین طور است. چه اشخاص و گروه‏ها که در این نهضت و در این کاری که مردم کردند، دخالت نداشتند. گروه‏ها بعضی‏هاشان هیچ دخالت نداشتند. لکن خودشان را وارد کردند و دنبال این بودند که چه بشود. آیا رژیم سابق غلبه بکند تا خودشان را داخل او بکنند و یا بعدی غلبه بکند تا خودشان را داخل آن کنند. و معنی فرصت‏طلبی هم همین است که اشخاص کنار بنشینند و نگاه کنند ببینند چه می‏شود. هرچه شد خودشان را در آن گروهی که پیروز شد جا بزنند.
بزرگترین جریان فرصت‏طلب طیف قاسطین در تاریخ انقلاب، جریان بنی‏صدر است. فتنه‏ای که هرچند حجیم و وسیع می‏نمود، ولی با لطف الهی و دم مسیحیایی امام خمینی رحمه‏الله و اراده و هوشیاری ملت از میان رفت.
غرور و تکبّر، علم‏زدگی، غرب‏زدگی، فهم نادرست اسلام، خودمحوری، گرایش‏های لیبرالی از ویژگی‏های جریان بنی‏صدر است. این جریان، قرآن و اسلام را به دلخواه خود تفسیر می‏کند، در شبهه‏سازی و دسیسه‏پروری بسیار ماهر است و تنها به منافع و فهم خود می‏اندیشد. از این رو، بنی‏صدر خود را متفکر و اندیشمند قرن و کتاب خود را کتاب قرن می‏خواند و رهبری خود را به طور تلویحی و کنایه، برتر از رهبری امام معرفی می‏کرد. وی افتخار می‏کند که در عین رییس جمهوری، اپوزیسیون نظام نیز هست. وی مدعی بود: «مکتب و معرف مکتب من هستم».2 امام خمینی رحمه‏الله در نصیحت به او فرمودند:
این من و شما هستیم که هرجا بر خلاف مصلحت باشد، اساس را می‏گوییم قبول نداریم. هرکس برخلاف من است این اصلاً مسلمان نیست و هرکه بر وفق من است، اگر شمر هم باشد، این ابوذر است. این یک مطلبی است که در باطن ذات هر کسی است. اصلاح کنید خودتان را. در باطن ذات همه هست که آن‏چه با من است، خوب است و آن‏که با من بد است، بد، نه آن‏که بر حسب حکم خدا و بر حسب واقع، خوب است. آن‏که با من خوب است، آن میزان است. آن قانون، میزان است که برای من باشد و آن مجلس، میزان است که برای من باشد و آن ارتش، میزان است که برای من باشد. آن‏که برای من نباشد، فاسد است.3 نباید اگر چنان‏چه یک قانونی بر خلاف نظر من بود، من بیایم بیرون، هیاهو کنم که من این قانون را قبول ندارم. این قانون خوب، قانونی نیست. قانون خوب است. شماها باید خودتان را تطبیق بدهید با قانون و نه قانون، خودش را با شما تطبیق بدهد.4 هیچ شک نکنید که هرکه گفت «من»، این «من» شیطان است. هرکه گفت باید به من اطاعت کنید، این شیطان است.5

ج ـ مارقین:

خوارج، مهم‏ترین خطر و تهدید داخلی برای حکومت و جامعه‏ی اسلامی به شمار می‏رود، و مقابله با آن، بینشی استوار و دانشی دقیق و عمیق می‏طلبد؛ زیرا کردار آنان، ستون‏های قوام جامعه را متزلزل و راکد می‏کند. ساده‏بینی، سطحی‏نگری در عین خود بزرگ‏بینی، درک نکردن عمیق دین، خشک سری، خوداجتهادی، کج اندیشی، روشن‏فکری سفیهانه، تقدس نمایی، آشوب‏طلبی، خشونت گرایی و شخص پرستی، ویژگی‏های این جریان است. این جریان ممکن است طیف‏های گوناگونی داشته باشد که گاه به جهات شخصی، گروهی یا اختلافات عقیدتی، با یکدیگر دشمنی ورزند. اما همه در برخورداری ازاین ویژگی‏های یاد شده مشترکند. ممکن است در طیفی، زمان‏گریزی و ایستایی و در طیف دیگر، روشن‏فکر نمایی، زمان زدگی و خود اجتهادی، نمود بیشتری داشته باشد. اما همه، هواهای نفسانی و خواسته‏های باطل خویش را با لعاب دین می‏آرایند و خود را بهترین و بزرگ‏ترین مدافع دین قلمداد می‏کنند. خوارج با آن‏که در نادانی مطلق به سر می‏بردند، اما خود را از امام خویش نیز داناتر می‏دانستند. در جریان انقلاب اسلامی نیز برخی گروه‏های منحرف سیاسی، چنین نقشی را ایفا کردند. سازمان مجاهدین خلق، فرقان، انجمن حجتیه این گونه بودند. گروهک فرقان با بینشی انحرافی و روشنی کژروانه به ترور متفکران بزرگی مانند شهید مطهری و شهید مفتح دست می‏زد. سازمان منافقین نیز افکار و تعالیم مارکسیستی و کمونیستی را با لعابی از اسلام ارایه می‏کرد و با خود حق پنداری مطلق، به رهروان اصیل اسلام می‏تاخت. آنان به ظاهر، استکبار ستیزی را بزرگ‏ترین افتخار خود می‏دانستند، در حالی که خود، جیره خوار استکبار بودند. اینان، خود را فدایی و مجاهدان راه خلق می‏خواندند، حال آن‏که با دشمن‏ترین دشمنان این ملت هم‏دست شدند و با پشتیبانی آن‏ها، مردم را به گلوله بستند. خود را اهل منطق و فکر می‏نمایاندند، اما همانند خوارج که صحابی پیامبر و همسرش را با وضع فجیع به شهادت رساندند، بیشترین جنایت را در حق مردم روا داشتند. آنان بزرگ‏ترین سرمایه‏های فکری و سیاسی این ملت مانند شهید بهشتی، رجایی، باهنر و... را از ملت ستاندند و گروهی از جوانان این مرز و بوم را که می‏بایست آینده‏سازان کشور باشند، به انحراف و تباهی سوق دادند. مارقین که نقش هادیان دینی را نمی‏پذیرند و خود را بزرگ‏ترین مفسر دینی می‏دانند، و در جمود و خودبینی غوطه‏ورند و در تعارض به سر می‏برند؛ تعارضی میان خود و حقیقت. و واقعیت تعارضی که هرگاه رخ بنماید، سیمای کریه خویش را در اعمال گروهک‏هایی چون فرقان، منافقین و افکار گروهک‏هایی مانند انجمن حجّتیه به تصویر می‏کشد.

پی نوشت :
1ـ نهج البلاغه، خطبه‏ى 88.
2ـ کارنامه‏ى رییس جمهور، 8/5/59.
3ـ سخنان امام خمینى رحمه‏الله، 6/3/60.
4ـ همان، 18/3/60.
5ـ همان، 11/3/60.

نظرات  (۱)

۰۴ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۲۷ سعید قنبری
واقعا انسان را با ابعاد فتنه آشنا می کند

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی